فکرشهر ـ عبدالخالق عبدالهی: در طول شانزده سال سلطنت «رضاشاه»، با این که کشور شاهد پیشرفت هایی بود، اما در حوزه رسانه و مطبوعات آزادی قلم بیشتر به یک جوک شبیه بود و می توان گفت نشریات، یکی از سیاه ترین ادوار سانسور را در دوران «رضاشاه» تجربه کردند.
«شمیم»، یکی از ماموران شهربانی بود که تا مهر «روا» را نمی زد، هیچ مجله و روزنامه ای حق انتشار نداشت و حتی یک برگ از چاپخانه ای بیرون نمی آمد. به دلیل حساسیتی که رضاشاه روی مرام اشتراکی و احزاب کمونیست داشت، چاپ کلمات «کارگر» و «جنگل» و «رضا» در نشریات قدغن بود. بدبختی این بود که بیشتر سانسورچی های شهربانی، آدم های عامی و بیسوادی بودند.
یک بار مجله ای این شعر حافظ را نوشت:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
سانسورچی که فکر می کرد منظور از «رضا»، «رضاشاه» است، کلمه «رضا» را خط زد و شعر را به این صورت اصلاح کرد:
حسن به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
در آن دوره، هیچ نوع انتقاد و گله و شکایتی از وضعیت مملکت قابل نوشتن و انتشار نبود. حتی اشعاری که در آن عاشق از بی وفایی معشوق گله و شکایت می کرد نیز اجازه انتشار نمی یافت.
جالب این که یک بار نشریه فکاهی «امید»، بیت شعری به طنز نوشته بود که:
پنداشتمت طبیب دردی
ناخوش شدم و دوا نخوردم
مامور سانسور شهربانی زیر شعر نوشته بود: «مریض در کشور شاهنشاهی وجود ندارد»!
نشریه «امید»، بلافاصه توقیف شد.